سکه نیوز

سکه نیوز

آخرین اخبار بازار سکه و ارز، قیمت روز بازار ، ارائه تحلیل و مشاوره توسط گروه ایران صراف
سکه نیوز

سکه نیوز

آخرین اخبار بازار سکه و ارز، قیمت روز بازار ، ارائه تحلیل و مشاوره توسط گروه ایران صراف

تفاوت های انتخاب رئیس بانک مرکزی ایران وامریکا

تحلیلی پیرامون استقلال بانک مرکزی


موضوع استقلال بانک مرکزی از جمله مسائلی است که بر خلاف ظاهر زیبا و صادقانه‌ی آن، پشت پرده‌ی هولناکی دارد و شاید بتوان گفت گام سرنوشت‌سازی است که اگر برداشته شود، از نظر اتاق‌های فکر دشمنان این نظام می‌تواند در به بند کشیدن ایران اسلامی، که بیش از سی سال در مقابل آن‌ها‌ ایستادگی نموده است، مؤثر باشد.

   

این موضوع که کشورهای پیشرفته‌ای مانند آمریکا، ژاپن، انگلستان، کشورهای اتحادیه‌ی اروپا و چین، بانک‌های مرکزی مستقلی دارند و اتفاقاً نرخ تورم کنترل‌شده‌ای را هم تجربه می‌کنند و در ایران، بانک مرکزی مستقل نیست و تورم نیز وجود دارد، برخی کارشناسان اقتصادی و به تبع ایشان، برخی مسئولین را به این نتیجه رسانیده که لازم است برای کنترل قیمت‌ها، بانک مرکزی را مستقل نمود.

 

به عبارت دیگر، از جمله دلایلی که باعث شده است تا کارشناسان اقتصاد ایران بنا را بر دفاع از استقلال بانک مرکزی بگذارند، مشاهده‌ی تجربه کشورهای پیشرفته‌ای است که دارای بانک مرکزی مستقل و نرخ تورم کنترل‌شده‌ای هستند.

 

اما باید گفت این تجربیات که معمولاً از طریق وب‌سایت‌ها، مقالات و کتب درسی نویسندگان غربی به کارشناسان داخلی منتقل می‌شود، گویای همه‌ی واقعیت نیست. داستان بانک‌های مرکزی مستقل در این کشورها بر واقعیات پشت پرده‌ای مبتنی است که از نگاه کارشناسان اقتصادی ایران به دور نگه داشته شده است؛ واقعیاتی که اگر آشکار شوند، در تغییر نگرش موافقان استقلال بانک مرکزی مؤثر خواهد بود.

 

امروزه در بین کشورهای صنعتی، آمریکا مستقل‌ترین بانک مرکزی را دارد. در وب‌‌سایت رسمی فدرال‌رزرو (بانک مرکزی آمریکا)، به صراحت بیان شده است: «فدرال‌رزرو به عنوان یک بانک مرکزی مستقل عمل می‌کند، زیرا در مصوبات فدرال‌رزرو نه رئیس‌جمهور و نه هیچ مسئول اجرایی دیگر و یا مقام قانون‌گذار حق اعمال نظر ندارد. همچنین فدرال‌رزرو، هیچ نوع وجهی برای تأمین مالی از کنگره دریافت نمی‌کند.» این حاکی از استقلال بی‌چون‌وچرای بانک مرکزی در آمریکاست.

 

اما اگر قرار باشد با استقلال بانک مرکزی، کسری بودجه‌ی دولت‌ها به حداقل مقدار برسد یا اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، با مستقل شدن بانک‌های مرکزی، بدهی دولت‌ها به بانک‌های مرکزی کاهش یابد، بنابراین باید کمترین میزان کسری بودجه یا کمترین میزان بدهی دولت به بانک مرکزی متعلق به آمریکا باشد که دارای مستقل‌ترین بانک مرکزی در دنیاست؛ اما این‌گونه نیست. نسبت کسری بودجه به تولید ناخالص داخلی برای آمریکا، در سال 2012، بیش از 10 درصد بوده است. مبلغ کسری بودجه در ایالات متحده گاهی تا 3 برابر کل تولید ناخالص داخلی کشوری چون ایران است که خود هفدهمین اقتصاد جهانی است! دولت ایالات متحده از 1970 تا کنون با کسری بودجه مواجه بوده است. این کسری‌های سالانه، به طور پیوسته، بار بدهی دولت ایالات متحده را افزایش می‌دهد؛ به ‌نحوی ‌که در سال 2012 نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی را به 1.2 برابر رسانیده است. انگلستان نیز از همین وضعیت برخوردار است.

 

اما علی‌رغم اینکه بیشترین میزان بدهی دولت‌ها به بانک مرکزی، متعلق به آمریکا و انگلستان است، با این حال، سطح عمومی قیمت‌ها در این کشورها، تا اندازه‌ی بسیار بالایی کنترل شده است. این بر خلاف فرضیه‌ی کارشناسان اقتصادی در ایران است که تصور می‌کنند با عدم استقلال بانک مرکزی و متعاقب آن با بدهی انباشت‌شده‌ی دولت به بانک مرکزی، تورم بروز خواهد کرد!

 

 

در آمریکا دولت کسری بودجه‌ی هر ساله‌ی خود را از طریق عملیات بازار باز، با اقدام به فروش اوراق قرضه به عموم مردم در آمریکا و بقیه‌ی کشورها، تأمین می‌کند. اما در مرحله‌ی بعد، این فدرال‌رزرو است که با سیاست انبساط پولی (به ‌منظور حفظ برابری بین مقدار رشد تولید با مقدار رشد پول)، به خرید اوراق قرضه‌ی دولتی از مردم اقدام می‌نماید. با این اقدام، در واقع فدرال‌رزرو، طلب مردم از دولت را از ایشان می‌خرد و خود به‌ عنوان آخرین طلبکار (The Last Lender)، مقابل دولت می‌ایستد. این نسخه‌ی آمریکایی استقلال بانک مرکزی است. در این نسخه، هرچند بانک مرکزی مستقل است، ولی به جایش دولت به بانک مرکزی وابسته است؛ زیرا بانک مرکزی بزرگ‌ترین طلبکار خصوصی دولت است و بنابراین هر وقت لازم بداند می‌تواند از طریق تهدید در سررسید نمودن مطالبات انباشته‌اش (از 1971 تا کنون) از دولت در جهت تأمین اهدافش باج‌خواهی کند.

 

اما سؤال اینجاست که چرا با وجودی که دولت فدرال آمریکا کسری بودجه‌اش را از طریق استقراض از بانک مرکزی تأمین می‌کند و علی‌رغم آنکه هر سال بدون اینکه بدهی سال قبل را پرداخت نموده باشد باز از او استقراض می‌نماید، تورم که نتیجه‌ی قطعی این اقدام است، در آمریکا بروز نمی‌کند؟ این وضعیت در انگلستان نیز که دارای بانک مرکزی مستقل است، وجود دارد.

 

افزایش بدهی باعث فزونی نقدینگی بدون پشتوانه خواهد شد که نتیجه‌اش افزایش سطح عمومی قیمت‌هاست؛ اما آمریکا و انگلستان از طریق ایجاد کسری در تراز خارجی خود و اقدام به فزونی واردات بر صادرات، برای نقدینگی مازاد، پشتوانه‌ ایجاد می‌نمایند. این یک مهندسی دقیق اقتصادی است که توسط انگلستان و آمریکا و با تشکیل نظام برتون وودز در 1944 و بر هم زدن آن در 1971 طراحی شده و در حال اجراست.

 

اما لازمه‌ی اینکه این سیستم به‌ خوبی عمل کند آن است که کشورهای طرف تجاری آمریکا (و انگلستان) دارای مازاد تجاری باشند! اما می‌دانیم برای کشوری که دارای مازاد تجاری است، کسری بودجه‌ی داخلی تورم‌زا خواهد بود و بنابراین نمی‌تواند کسری بودجه را تحمل نماید. کشورهای چین‌، ژاپن،‌کلیه‌ی کشورهای اتحادیه‌ی اروپا، هند، برزیل، کره، ترکیه‌، مالزی و... که همگی دارای بانک‌های مرکزی کم‌وبیش مستقلی هستند، همه دارای مازاد تجاری‌اند و در عین حال، کسری داخلی پیوسته ندارند!

 

کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا، به دلیل اینکه مازاد تجاری دارند، بخشی از پشتوانه‌ی پول ملی‌شان را به خارج می‌فرستند و از این‌ رو، اگر بخواهند کسری بودجه داشته باشند، مزید بر علت می‌شود و تورم را نتیجه خواهد داد.

 

این موضوع اثبات می‌نماید چنانچه بانک مرکزی در ایران مستقل شود، امکان اتخاذ سیاست‌های توسعه‌ی اقتصادی از طریق کسری بودجه برای همیشه منتفی است و پیشرفت اقتصادی کشور در گرو صادرات به دنیای خارج خواهد بود. مستقل شدن نظام بانکی در ایران، آغاز حرکت به سمت وابسته نمودن رشد اقتصادی کشور به ایجاد مازاد صادراتی با دنیای خارج است و در ضمن، مانع تمرکز دولت بر ایجاد کسری بودجه به‌ عنوان یک سیاست اقتصادی است؛ یعنی قصد پنهان از دمیدن نوای حمایت از پروژه‌ی استقلال بانک مرکزی در بدنه‌ی کارشناسان اقتصادی کشور، وابسته کردن پیشرفت اقتصادی کشور به دنیای غرب است تا اینکه پیشرفت اقتصادی در داخل کشور و در دستان خودمان رقم بخورد.

 

وقتی رشد اقتصادی ما به صادراتِ بیشتر (تراز بازرگان خارجی مثبت) وابسته می‌شود، بنابراین باید از هر اقدامی که مانع از صدور کالایمان می‌شود پرهیز نماییم و به ‌اصطلاح خودشان، از ایجاد و توسعه‌ی تنش در جهان و منطقه، اجتناب کنیم و با جامعه‌ی جهانی (به تعبیر آن‌ها) همکاری داشته باشیم! با مستقل شدن بانک مرکزی، ایران در زمره‌ی کشورهایی مانند ژاپن، اتحادیه‌ی اروپا، کره و... که دارای مازاد تجاری-اند قرار خواهد گرفت.

 

برای تکمیل بحث لازم است به یک نکته توجه نمایم که وقتی کشوری برای سالیان دراز در کسری تجاری است (مانند آمریکا، انگلستان و رژیم اسرائیل)، معنایش آن ‌است که از طرف‌های تجاری‌اش، که در مازاد تجاری‌اند، در حال بیگاری کشیدن است! وقتی کشوری بیش از صادراتش، وارد می‌کند، یعنی به هزینه‌ی طرف‌های تجاری‌اش، بیش از آنچه تولید کرده است، مصرف می‌کند!

 

از کارشناسان و اقتصاددانان کشور انتظار می‌رود با دقت علمی و تاریخی به موضوع مستقل شدن بانک مرکزی بنگرند و از مسئولین اقتصادی کشور در مجلس و دولت محترم نیز انتظار می‌رود با هوشیاری کامل و بر اساس نقشه‌ی راهبردی و فارغ از تأثیرپذیری رسانه‌ها، در مسئله‌ی مستقل شدن بانک مرکزی ورود یابند.


رسول بخشی دستجردی/استاد اقتصاد دانشگاه یزد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد